سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آ بنبات های رنگی آیدا
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی را به سوی بهشت برایش هموار گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نویسنده: آیدا  سه شنبه 86/3/22  ساعت 2:37 صبح

به هر چی غم       و         رنج           و          غصه         و          بدبختی        و      به خاک سیاه نشستن        که تو دنیا هست گفتم «به سلامت!»          چون دیگه اینجا مشتری ندارن!            می خوام یه فورچه بر دارمو دیوارای اتاقمو صورتی کنم       و       پنجره هاشو آبی             تا هر شب که می خوام بخوابم از تو قاب آبی پنجره به ماه و ستاره ها شب بخیر بگم      و            هر روز صبح که از خواب بیدار میشم ببینم که خورشید داره به دیوارای صورتی اتاقم با لبخند می تابه !                    رنگ دیوارها لبخند خورشید رو هم صورتی می کنه!              اون وقته که یه نفس عمیق تمام اکسیژن های دو اتمی رو وارد مغزت می کنه!

سلام :در کوچه پس کوچه های هفته ای که سپری شد: هفته ی پر مخاطره ای رو پشت سر گذاشتم !   اون از ? شنبه که کتاب زبانمو تو خیابون گم کردم و اینو وقتی فهمیدم که تو فاصله ی دو تا کلاس خواستم یه سر بیام خونه بعدش سر کوچه دیدم کتابم نیست! آرامش خودم رو حفظ کردم و به راهم ادامه دادم و اومدم خونه!بعدش تا رسیدم نشستم در کنار حضور گرم جا کفشی و جیغ زدم که کتاب زبانم کووووووووووووووووو؟! اصولا فکر نکنم ساعت ? بعد از ظهر کسی خواب باشه!چه وقته خوابه؟ تازه بعدشم که اومدم تو? کلی حرکت آهسته اجرا کردم و صحنه رو بازسازی کردم که چطوری ممکنه کتاب زبانم از دستم افتاده باشه و من نفهمیده باشم؟خوب معمولا در اینجور مواقع می تونی تو این فاصله ی بیکاری کلی به خودت و حواس جمع و جورت لبخند ملیح با صدای قهقهه بزنی! فکر کنم بهتره از این به بعد آدرس خونه و محل تحصیل و مقدار مبلغ پاداش به یابنده رو تو تمام کتاب هام بنویسم واسه روز مبادا! حالا باید از اول همه چیو تو کتاب زبان جدیدم بنویسم !خوب اینطوری بهتر یاد میگیرم!نه؟  اینم از گوشی محترمم که اینقدر نازک نارنجیه که نگوووو! آخه بابام چه گناهی کرده که من دخترش شدم؟هاااا؟ وقتی اولی در اثر سکته ی مغزی مرد ?دیگه گفتم این دومی رو پرت نمی کنم ! ولی خوب آخه مگه تقصیر منه که همش  وقتی می خوام بندازمش رو تخت شتلق می خوره به دیوار و بعدش با شتاب g=10 m/s^2 به سطح زمین کوبیده میشه و ناگهان یک صدای نا بهنجاری به گوش میرسه! بعد از چند بار روی دادن این اتفاق با سرافکندگی برش داشتم و بردم پیش بابام و گفتم من دیگه اینو پرتش نکردماااا... خودش خراب شد! ولی چه کنم که جراحت ها و خراشهای روی بدنش حاوی پیام دردناکی بودند!

راستی به نظر شما چه رابطه ی متقابلی بین اخلاق افراد با میزان گرمای هوا وجودداره؟؟؟؟
 
دوستتون دارم...شادباشین واگه شمام مثل من درگیر امتحانات هستین امیدوارم که همه نمراتتون ??بشه...ههههه!!!




لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خدای مهربونم...
[عناوین آرشیوشده]


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
4045
تعداد بازدید امروز
7
تعداد بازدید دیروز
0

درباره خودم
آ بنبات های رنگی آیدا
آیدا
آیدا هستم...دانشجوی هنرهای تجسمی...ومربی مهدکودک هم هستم...علاقه مند به رنگ صورتی و دختری هستم کم حرف..مهربون و یکم حساس و زودرنج. همه بهم میگن نی نی چون همیشه توی دنیای کودکی خودم سیرمیکنم... نمیخوامم هیچوقت بزرگ بشم.
لوگوی خودم
آ بنبات های رنگی آیدا


لوگوی دوستان








آرشیو
بهار 1386


اشتراک